به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، «در جستجوی روایت ایرانی» به بررسی تجربه نویسندگان ایرانی که نوعی خلاقیت در ساختار روایی دارند، اختصاص دارد و از این حیث رودگر یادآور شد: ما میخواهیم در این سلسله نشست سراغ ادبیات داستانی برویم تا مشخص کنیم چه تحولی در عناصر داستانی بر خلاف آنچه در رمان کلاسیک آموختهایم طی سالهای اخیر ایجاد شده است.
وی با تاکید بر اینکه ماحصل این نشست میتواند توسعه در روند داستان بومی ایرانی باشد ادامه داد: ما در نشست «در جستجوی روایت ایرانی» دنبال نقد کتاب نیستیم اگرچه ممکن است پیشنهاداتی هم به نویسندگان ارائه شود.
رودگر درباره «دخیل هفتم» عنوان کرد: برای روایت ایرانی یک مولفه قوی میشناسم و در این کار با آن هم خیلی سر و کار داشتم و آن پیوند واقعیت با فراواقعیت است.

وی اظهار کرد: من میتوانم نویسنده ایرانی باشم و موضوعات فلسفی و روشنفکرمآبانه را با ساختار جدید مطرح کنم و اتفاقا جامعه هم همراهی بیشتری دارد و کمتر مورد نقد قرار میگیرد. برای این امر باید درونمایهام به عنوان نویسنده متفاوت باشد. اولین موضوع من به عنوان نویسنده که روایتم روایت ایرانی با درون مایه ایرانی است این است که باید یکسری رنجها را به جان بخرم و در نقد قرار گیرم که چرا از آیه قرآن یا مفاهیم فلسفی و انتزاعی را در اثرم آوردهام و این کار بسیار دشواری است.
شاهکلید داستاننویسی
رودگر اولین مولفه روایت ایرانی که شاهکلید داستاننویسی است را ایجاد پیوند بین واقعیت با فراواقعیت دانست و گفت: برخی به همسانی واقعیت و فراواقعیت پرداختهاند اما در رئالیستی که من در «دخیل هفتم» دنبالش بودم واقعیت یک بخش از کار و فراواقعیت برتر و مشرف بر واقعیت است و اتفاقا اصالت با فراواقعیت است و نه واقعیت. با چنین نگاهی نوع روایت، ساختار روایت من دگرگون میشود و این یکی از مهمترین مولفه روایت ایرانی است.
وی افزود: اینکه اصالت را به فراواقعیت بدهیم کار بسیار دشواری است ولی ثمرات جالبی دارد. در این رمان در بستر کاملا رئالیستی اشراف فراواقعیت را بر بستر رئال داستان روایت کردهام اما تجربههای انسانی در این زمینه خاص از واقعیت، تمرکز بیشتری در رویا و ناخودآگاه و خلسه داشته و اینجا غلبه پیدا کرده است.
نویسنده «دخیل هفتم» بیان کرد: در این رمان اصل اصالت فراواقعیت، ریشه در مبنای فرهنگ و ایرانی داشته و من برای این اتفاق از نمادگرایی و عنصرهایی مثل باغ و باغ خیال استفاده کردم. غلبه فراواقعیت در «دخیل هفتم» باعث شد تا به این فکر کنم که ممکن است مخاطب تصور کند که من رمانی فانتزی نوشتهام بنابراین سعی کردم از عناصر صرفا توهمی و فانتزی فاصله بگیرم. واقعیت گریزی در بستر روایت ایرانی به معنای انتقال از واقعیت مادی به واقعیت ماورایی است و نه فراواقعیت فانتزی.
رودگر درباره تبدیل خاطرات شفاهی به رمان توضیحاتی ارائه کرد و گفت: من از عناصر خاطرات در این رمان بهره گرفتم و این کار بسیار دشواری است.
علیرضا سمیعی با بیان اینکه هفت سال پیش «دخیل هفتم» را برای نخستین بار خوانده گفت: مسئله اصلی که محمد رودگر در این کتاب با آن درگیر است، تنش بین روایت کردن من و راوی بودن امری فراشخصی است. رماننویس یک شخصیت وراج است و عارف سکوت دارد. این تنش بار تمام دشواری، ناکامی و کامرواییهای محمد رودگر را به دوش میکشد.

هرکار و ایده ساختاری، فصلبندی، شوخیها، سیاستهای نوشتاری و روایی در این اثر مبتنی بر همین تنش بین منِ وراج رماننویس و عارف ساکت است. حل کردن این معما که چطور هم زیاد حرف بزنم و هم محتوای سخنم سکوت باشد در ساختار این روایتها در هم تنیده شده است و من فکر میکنم روایت این داستان را میتوان در سه لایه تقسیمبندی کرد.
ادامه داد: ما در رمان سه راوی داریم اول راوی نامطمئن که میخواهد داستان را نگوید و حرفی نزند. این راوی میگوید که حقیقتی وجود دارد ولی من نمیخواهم بگویم. راوی دیگر راوی صادق تاریخ شفاهی است و راوی سوم راوی شرمگین که درباره عشق خود اعتراف میکند. تنش اصلی محمد رودگر این است که باید بین راوی پرحرف و وراج و سکوت عرفانی تعادل ایجاد کند و به همین دلیل است که سیاست روایی را میسازد.
نثر نامتناسب با ریتم
با اشاره به اینکه کتاب «دخیل هفتم» یک راوی و سه فاعل روایی دارد، بیان کرد: نثری محمد رودگر در «دخیل هفتم» دارد که بازیگوش و صمیمی است و ریتمش با داستانی که گفته میشود، متناسب نیست. در ساختن یک ساختار، ما طلیعه یک ساختارسازی را میبینیم.
سمیعی تاکید کرد: وقتی درباره نسبت واقعیت و فراواقعیت صحبت میکنیم، ما هیچگونه شباهتی بین ادبیات رئالیسم جادویی و ادبیات متکی بر معنویت نمیتوانیم قائل شویم و برای مقایسه آنها باید بگوییم چقدر اینها به هم بیربط هستند چون در رمان آمریکای جنوبی فراواقعیت و نیروی طبیعی که در زندگی ما مسقیما دخالت میکنند، کور است و کاری با ما ندارد بلکه علت یکسری کارهایی است که ما انجام میدهیم ولی در تصور ما از معنویت، جهان بیدار است لذا نمیتوان این دو را با هم مقایسه کرد.
رمان تقسیمبندی ندارد
وی تاکید کرد: نکته درخشان کتاب «دخیل هفتم» این است که در ساخت روایت ایرانی نویسنده تقسیم جدید و قدیم نکرده است و نویسنده وقتی درباره روایت ایرانی صحبت میکند هم بر شیوه روایت قدیمی ایرانی و سیر و سلوک و عشق شخصی و هم تاریخ شفاهی یعنی مبارزه و جنگ تمرکز دارد.

وی گفت: نویسنده سه نوع روایت دارد و این حامل تنشی بین راوی وراج و عارف ساکت است که به یکپارچگی در متن رسیده است. محمد رودگر برای اینکه در «دخیل هفتم» از چرخه تشبیه و تنزیه یعنی از گفتن، پنهان کردن و اشاره کردن استفاده کند به نظم پریشان به لحاظ ساختاری رسیده است.
حسین شهرستانی مدیرگروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در بخش دیگر این نشست عنوان کرد: من فکر میکنم در این اثر کشفی صورت گرفته و «دخیل هفتم» در روایت و زبان موفق بوده است.
وی ادامه داد: مهمترین کاری که داستاننویس در ژانر رئالیسم جادویی و عرفانی میتواند انجام دهد، خلق یک جهان متمایز است که باید قوانین و مراحل خود را داشته باشد و آنها هم در داستان تعریف شود. رودگر تا حد زیادی در «دخیل هفتم» سعی کرده تا برای این قوانین اسم بگذارد و اتفاقا این نقطه پوشش محمد رودگر را برای رسیدن به روایت ایرانی از منظر اقتباس از ادبیات رمزی عرفانی معنیدار میکند.
مدیرگروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: جهان داستانهای رمزی عرفانی ما قوانین درونی دارد که نقطه قوامبخش داستان است. کشف قوانین جهان حکایات تمثیلی و تبدیلش به چارچوب یک روایت داستانی اصل کوشش رودگر است.

شهرستانی تاکید کرد: نکته پاراکسی و دشواری کار محمد رودگر این است که آن سنخ داستان تمثیلی و رمزی، اساسا اشارتگویی است و داستان و رمان جدید تفسیر جزئیات است. این بحران و دشواری خود را در داستان مشخص میکند و این نشان میدهد که محمد رودگر مسئله را شناخته و مسئله پرداخت به جزئیات که اقتضای ضروری داستاننویسی جدید است، در پهنه داستانی است که میخواهد به مضمونی قدسی چنگ برند و بعد تبدیل به ضربالمثل که شعار کتاب است شده و چهار بار تکرار میشود.
وی افزود: آوردن شاهد از تاریخ و مثالهایی با ژانر ادبیات معاصر و رمان جدید همخوانی ندارد اگرچه نیاز هم باشد که چنین خوش سخنیهایی در داستان بیاوریم ولی جاهایی شکبرانگیز است.
مدیرگروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی اعلام کرد: این رمان خواسته سوانحالعشاق باشد و مسئله این است که معشوق موضوعیت ندارد و عشق اهمیت پیدا میکند.
وی در ادامه از تجربه دیگر رودگر و استفاده از مفاهیمی چون حضرت عشق اشاره کرد و افزود: مخاطرهای که اینجا شده و تجربه را تجربهای مرزی کرده و یک طرفش در خطرگاه قرار گرفته استفاده از مقولهای مثل حضرت عشق است.
شهرستانی همچنین در ادامه از هنر آمیخته با تخیل و جهان فانتزی سخن گفت و تاکید کرد: مسئله طریقت و شریعت را با خود در رمان آوردن کار سختی است. محمد رودگر مسئله تجربه عرفانی و سلوک را با همه پیرامونش به رمان منتقل کرده و در جاهایی موفق و در برخی مواقع لبه مرز تخیل و شریعت است.
مسئله این کتاب نوشتن است
وی همچنین به معقولات اشاره کرد و افزود: بالقوگی که در این رمان وجود دارد نیروی قدرتمندی است و همیشه کشفهای مهم در یک بالقوهگی و خامی ایجاد میشود و این مرز مرز خاطره خیال، مرز تاریخ شفاهی و داستاننویسی است. مسئله این کتاب نوشتن است که به نحو پدیدارشناسانه و عمیق در این اثر مشهود است.
وی در بخش پایانی سخنانش با یادآوری اینکه در عهد قدیم قلمرو هنر قلمرو حقیقت بوده به عالم خیال در ادبیات امروزی اشاره کرد.
نظر شما